وصف حال ...

امروز از گذشته عبور کردم .

از بورس با حدود 5 میلیون ضرر اومدم بیرون . خب تجربه ای بود واس خودش

الان از پارسال بهمن ماه 140 میلیون پول من و پدرم تو شرکت محمدرضا غفاری گیره و هیچ خبری ازش نیست و معلوم نیس که بتونیم بگیریمش یا نه .

تلاش زیاد کردم تا به موفقیت مالی برسم و پولدار بشم .

چیزی که هست و مطمئنم اینه که من بالاخره به قله میرسم . تلاش کردم . دارم تلاش میکنم . هیچ موقع از تلاش دست برنداشتم . و هیچ موقع دست از تلاش بر نخواهم داشت من میرسم . بالاخره به قله میرسم . موفق میشم .

باید برسم به اون ارتفاع خاص که توش دیگه ابری نیست و آسمون صاف و آبیه ....

میرسم . مطمئنم ...

اعداد بعد از میلیون

1.000.000.000   بیلیون  --> میلیارد

1.000.000.000.000 تریلیون

1.000.000.000.000.000 کوادریلیون

نتیجه 3 ماه کار در بازار بورس !

حدود 3 ماه کامل در بازار فعال هستم و کار می کنم .

کار تو بازار سرمایه سختی های خودش را داره . 

راه قله از وسط دره میگذره .

تو این مدت اولش داشتم سود می کردم . حدود 5 میلیون تومان ! ولی الان حدود 11 میلیون ضرر کردم .

اشکالی نداره مرد باید ضرر کنه ! محکم هستم همینجا وایسادم . من موفق میشم . با تکیه بر آموزش های صحیح با تکیه بر خداوند بزرگ موفق میشم .

مولانا : موسی و شبان

روزگاری پیش در صحرای دور

 

گله ای میکرد با چوپان عبور

سبزه زاری بود وصحرایی ودشت

گوییا موسی از آن جا میگذشت

دید چوپان را کناری مست مست

رو به سوی آسمانها برده دست

گاه گاهی در پی بزها دوان

گاه گاهی اشک از چشمش روان

گاه گاهی غرقه دریای سکوت

گاه گاهی ناله وگاهی فغان!

گوییا،بانغمه های جانگداز،

باخدایش این چنین می گفت راز:


ای خدایا کجایی؟ای خدایا کجایی؟

تا شوم من چاکرت، چارقت دوزم زنم شانه سرت

جامه ات شورم ،شپشهایت کشم.

روزوشب شانه به موهایت کشم.

دستک بوسم بمالم پای تو.

وقت خواب آیم بروبم جای تو.

ای همه بزهای من در زانویت.

گوسفندان را کنم قربانیت.

شیر بزهارا بدوشم تا بنوشی.

جامعه ای از پشم بزهایم بپوشی.

ای خدایا کجایی؟ای خدایا کجایی؟

تا شوم من چاکرت چارقت دوزم زنم شانه سرت


سالها این از مردم جدا،

گفتگو میکرد چوپان با خدا!

گله در صحرا رها میکرد وخویش،

گوشه ای گه شادوگه پریش،

گه به مستی یاد میکرد از خدا،

گه بزی میکرد در راهش فدا.

درکنارسبزه زاران در میان لاله ها

از خدا میگفت باگوساله ها

بخت بد رابین که پیغمبر خموش

برسخن های شبان میکرد گوش

خشم در خسار موسی شد عیان

ناگهان فریاد سرداد ای شبان:


آی چوپان چیست در رویای تو؟!

چیست در پیداوناپیدای تو؟!!

چیست آن جام می اندر دست تو؟

کیست آن پروردگار هست تو؟

آی چوپان!

با خدایم باخدایم باخدایم من!

باهمان دیرآشنایم من!

با خدای گوسفندان سفید،

باخداوندی که گرگش گوسفندانم درید!

با خدای خویش مستی می کنم،

گفتگوها باوی از اسرارهستی می کنم!

ای خدایا کجایی!!

تا شوم من چاکرت چارقت دوزم زنم شانه سرت!


چرا چوپان فراوان کفر می گویی؟

خدا را در خیال ووهم می جویی؟

 

نیایش با خدا کردن رهی دارد،

خدایان را صداکردن رهی دارد!

برو ای بی خبر از اسرارعالم هستی،

سخن کوتاه کن ،که بد مستی!!

برو چوپان که بد مستی!!


من اینجا روز وشب سر در گریبان خدا خفتم.

برایش قصه ها گفتم.

من اینجا با خدایم رازها دارم.

برایش می نوازم درنی وآوازها دارم.

من اینجا خمره ای دارم پر است از می،

گهی نوشم به یاد گوسفندانم،

گهی نوشم به یاد وی!

هزاران بار نامش را صدا کردم.

برایش گوسفندانم را فدا کردم.

می روم با گوسفندانم باز تنها می شوم،

من اینجا با خدایم رازها دارم،

برایش می نوازم در نی وآوازها دارم.


برو چوپان !!بترس از آتش دوزخ برو از وی تمنا کن،

بخواه از وی ببخشاید گناهت را

بگو نادیده گیرد،اشتباهت را.

اگر نه آتشی آید زبانت را بسوزاند.

عذاب آسمانی خانمانت را بسوزاند.

بگیرد گوسفندان را،

بزهایت بمیراند.

نشان گریه بر رخسار خندانت ،بماند!!

کجا چوپان تواند با خداوندی سخن گفتن ؟!!!!

خدا کی می تواند در کنار یک شبان خفتن ؟!!!!

برو، ای بی خبر از رازهای عالم هستی،

سخن کوتاه کن ای شبان که بد مستی!


وای! موسی من پشیمانم،دهانم دوختی!

واز پشیمانی تو جانم سوختی!

من نمیدانم کجایم کیستم؟

روز وشب اندر خیالش زیستم.

می روم با دردهایم ،باز تنها می شوم.

می روم با گوسفندانم اسیر دشت وصحرا می شوم.

 

او ملامت های موسی را شنید وخسته ورنجور شد،

اندک ایمانی که در دل داشت چوپان ،کور شد!

رفت گریان تا خدایش را ز نو پیدا کند،

رفت تا روح پریشان گشته راشیدا کند.

وحی آمد بار دیگر از خدای،

گفت: موسی وای بر تو، وای بر من ،وای وای!!!

تو شبان را کردی از من دور تر،

بنده ام گشته چنین رنجور تر،

جایگاه من میان سینه اش خالی نبود!

یا نیازی هرگزاین گونه به دلالی نبود!

تو برای وصل کردن آمدی،

نی برای فصل کردن آمدی!!

آخر این چوپان رسواگشته ی صحرا نشین،

روزگاری در دلش عشقی نهان بود آتشین.

من نمیخواهم کسی رنجور باشد از خدا!

من نمی خواهم که چوپان دور باشد از خدا!

رو به دنبال شبان ای موسی، که از ترس خدا،

بنده ما را زما کردی جدا!!!

گو ،در اینجا هیچ انسان از خدایش دور نیست.

گو،ستایش کردن ما را کسی مجبور نیست!!

رفت موسی در بیابان در پی چوپان دوید،

رفت سوی خدا بر وی رسامدی ندید.

رفت ورفت اما شبانی را نیافت.

گشت وگشت اما نشانی را نیافت.

آخر این قصه موسی را پریشان کرده بود.

او دلی را خالی از احساس وایمان کرده بود.

گشت در دامان سبز دشتها ،

دشتها را گشت ودر گلگشتها،

روزها می رفت وموسی بی قرار ،یافت چوپان را میان کوهسار!

پای کوبان شیشه دردی به دست،

دست افشان دست افشان ،مست مست.


آی چوپان !آی چوپان! گوش کن! پیغام ما را گوش کن!

شاد باش وجامها را نوش کن!

هیچ آدابی وترتیبی مجوی هر چه میخواهد دل تنگت بگوی!

نه از افسانه میترسم نه از شیطان!

نه ازکفر ونه از ایمان !

نه از دوزخ نه از حرمان!

نه از فردا نه از مردن!

نه از پیمانه می خوردن!

خدا را می شناسم از شما بهتر!

شما را از خدا بهتر!!

خدا از هر چه پنداری جدا باشد،

خدا هرگز نمیخواهد خداباشد،

نمیخواهد خدا بازیچه دست شما باشد!!!

که او هرگز نمیخواهد چنین آیینه وحشت نما باشد!

هراس از وی ندارم من ،

هراسی را از این اندیشه ها در پی ندارم من!

خدایا بیم آن دارم، مبادا رهگذاری را بیازارم!!

نه جنگی با کسی دارم ،نه کس بامن.

بگو موسی، بگوموسی ،پریشان تر تویی یامن!!

وارد بازار بورس شدم .

از اول خرداد ۹۹ وارد بازار بورس شدم . 

خدایا به امید تو . 

چنتا سهم خریداری کردم . دارم سعی میکنم آموزش ببینم . مطلب یاد بگیرم در مورد بورس . نحوه معاملات در بورس . اینکه کی سهمی را بخرم کی‌ بفروشمش و خلاصه اینکه خیلی چیزای دیگه . 

خدایا امیدم به خود خودته . با توکل به خودت پیش میرم . و با ایمان به راهی که توش پا گذاشتم پیش میرم .

خدایا چنانم کن که سرانجام کار تو خشنود گردی من رستگار . 

چهار شرط اصلی برای اینکه خداوند تو زندگی یاریمون کنه !

1) نماز

(لَئِنْ أَقَمْتُمُ الصَّلاةَ : اگر نماز برپا دارید)

با نماز می توانیم یاری و همراهی خداوند را از آن خود کنیم، چرا که نماز یاد کردن خداوند است و خداوند نیز فرموده است : فَاذْكُرُونی‏ أَذْكُرْكُمْ وَ اشْكُرُوا لی‏ وَ لا تَكْفُرُونِ : پس مرا یاد كنید، تا شما را یاد كنم؛ و شكرانه‏ام را به جاى آرید؛ و با من ناسپاسى نكنید.(البقرة: 152)

2) زکات 

(وَ آتَیْتُمُ الزَّكاةَ:و زكات بدهید) پرداخت زکات یکی دیگر از شرائط همراهی خداوند با بندگانش در زندگی است و نماز و زکات آن قدر از اهمیت فوق العاده ای برخودار هستند که خداوند متعال در معرفی موفق ترین بندگانش در دنیا و آخرت از این دو ویژگی استفاده می کند و می فرماید:

إِنَّما وَلِیُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذینَ آمَنُوا الَّذینَ یُقیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُۆْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُونَ : ولىّ شما، تنها خدا و پیامبر اوست و كسانى كه ایمان آورده‏اند: همان كسانى كه نماز برپا مى‏دارند و در حال ركوع زكات مى‏دهند.( المائدة :  55)

هرچند که مراد از زکات در آیه55 زکات مستحبی است و در فرهنگ قرآن به صدقه مستحبی هم زکات گفته می شود .

3) ایمان و یاری انبیاء

(وَ آمَنْتُمْ بِرُسُلی‏ وَ عَزَّرْتُمُوهُمْ: و به فرستادگانم ایمان بیاورید و یاریشان كنید)

ایمان به انبیاء و همچنین یاری آنها با تبعیت از دستورات و توصیه های آنها در زندگی نیز یکی دیگر از شرائط همراهی و حمایت خداوند از ما می باشد که در این فراز به آن اشاره شده است .

4)کمک به خلق خداوند 

(وَ أَقْرَضْتُمُ اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً: و وام نیكویى به خدا بدهید)

اگر کسی می خواهد یاری خداوند را در تمام لحظات زندگی داشته باشد باید خود از یاری و کمک کردن به خلق خدا امتناع نورزد و همواره در رفع مشکلات مردم پیش قدم باشد .

با فراهم آمدن این چهار شرط می توانیم گامی بسیار بزرگ به سوی موفقیت در دنیا بر داریم و چه موفقیتی بالاتر از این که خداوند یار و یاور همیشگی ما در دنیا باشد و در آخرت نیز به پاداشی چون بهشت جاویدان دست پیدا کنیم:

(لَأُكَفِّرَنَّ عَنْكُمْ سَیِّئاتِكُمْ وَ لَأُدْخِلَنَّكُمْ جَنَّاتٍ تَجْری مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ: ،قطعاً گناهانتان را از شما مى‏زدایم، و شما را به باغهایى كه از زیر [درختان‏] آن نهرها روان است در مى‏آورم.)

 

 وَمَن يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّـهِ فَهُوَ حَسْبُهُ  :::: و هر كس بر خدا اعتماد كند او براى وى بس است >> سورة الطلاق (3)

 وَمَن يَتَّقِ اللَّـهَ يَجْعَل لَّهُ مِنْ أَمْرِهِ يُسْرًا ::: و هر كس از خدا پروا دارد [خدا] براى او در كارش تسهيلى فراهم سازد . سورة الطلاق (4)

 

وَمَن يَتَّقِ اللَّـهَ يُكَفِّرْ عَنْهُ سَيِّئَاتِهِ وَيُعْظِمْ لَهُ أَجْرًا  ::: و هر كس از خدا پروا كند، بديهايش را از او بزدايد و پاداشش را بزرگ گرداند . سورة الطلاق (5)

 

دلنوشته های خودم در واکنش به اتفاقات دنیای امروز

گروه تروریستی داعش دست پروده خود آمریکا ، انگلیس ، عربستان و در یک کلام صهیونیسم های فراماسون است .

هدف از ایجاد این گروه خون خوار و آدم کش ، ایجاد رعب و وحشت در دل مردم دنیاست . همانطور که میدانید این شیاطین خود را به حضرت مهدی (ع) نسبت داده و خود را منتظر آن امام رئوف جلوه می دهند . و این کار تنها به هدف سیاه جلوه دادن چهره آن امام دوست داشتنی و نورانی انجام میپذیرد .

در واقع یهودی های فراماسون شیطان پرست که دست اصلی پشت پرده این قضایا هستند می خواهند مردم دنیا را با گسترش این تفکر "داعش به تبعیت از حضرت مهدی دست به اینهمه کشت و کشتار میزنند . "  مردم دنیا را بترسانند تا در صورت انشالله ظهور حضرت مهدی (ع) مردم دنیا خود بر علیه ایشان بلند شده و به مبارزه با ایشان بپردازند .

اما من همینجا به عنوان یک جوان 29 ساله ایرانی اعلام میدارم . که انشالله به فضل الهی خود شیطان و پیروانش منفور بوده و منفور خواهند ماند و صد در صد شکست خواهند خورد . چرا که اراده الهی بر این است که زمین برای نیکوکاران به ارث خواهد ماند پس بی هیچ شکی حضرت امام مهدی (ع) که جانم به فدایش باد خواهد آمد و تمامی این مکر حیله های شیطانی را که زمین را در بر گرفته از میان خواهد برد . و من نیز به نوبه خود تنفر خود را از شیطان و شیطانیان اعلام میدارم و آماده به خاک مالیدن پوزه شان هستم .

خدایا "یا حمید و بحق محمد ، یا عالی به حق علی ، یا فاطر و بحق فاطمه ، یا محسن و بحق الحسن و یا قدیم الحسان بحق الحسین" تو را به حضرت محمد هرچه سریعتر امام زمان ما را بفرست . خدایا دل ما تنگ دیدار روی ایشان است . خدایا تو را بحق محمد(ع) به ما اجازه بده تا از یاری دهنده های آن امام بزرگوار باشیم . 

الهی آمین .

انهایی که رنگ پریدگی پاییز را دوست ندارند . نمی فهمند که پاییز همان بهار است که عاشق شده است ...

هميشه به ياد داشته باش در ارتفاعي خاص از زمين ديگر ابري وجود ندارد .

اگر آسمان زندگيت ابري است،

شايد به علت اين است كه روحت به اندازه كافي اوج نگرفته .